معنی afiliar
afiliar
وابسته کردن، وابسته
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با afiliar
afiliar
afiliar
چَسباندَن، وابَستِه، وابَستِه کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
afiliać
afiliać
وابَستِه کَردَن، تابِع
دیکشنری لهستانی به فارسی
afilar
afilar
کاهِش دادَن، تیز کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
oficiar
oficiar
قِضاوَت کَردَن، قِضاوَت
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
affilier
affilier
وابَستِه کَردَن، وابَستِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
familiar
familiar
آشِنا
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
exiliar
exiliar
تَبعِید کَردَن، تَبعِید
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
afirmar
afirmar
اِدِّعا کَردَن، بِگو، تَأیید کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
ampliar
ampliar
گُستَرِش دادَن، بُزُرگ کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی