معنی afeição
afeição
محبّت
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با afeição
aflição
aflição
رَنج، مُصیبَت
دیکشنری پرتغالی به فارسی
ambição
ambição
بُلَندپَروَازی، جاه طَلَبی، بُلَندهِمَّتی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
afetação
afetação
وَسوَاس، مَحَبَّت
دیکشنری پرتغالی به فارسی
audição
audição
آزمون بازیگَری، شِنیدَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
atenção
atenção
دِقَّت، تَوَجُّه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
eleição
eleição
اِنتِخابات
دیکشنری پرتغالی به فارسی
adição
adição
اِضافِه، عَلاوِه بَر این
دیکشنری پرتغالی به فارسی