معنی zwołać
zwołać
گرد هم آمدن، گرد بودن
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با zwołać
zwisać
zwisać
آویزان بودَن، آویزان کَردَن، اُفتادَن، سُقوط
دیکشنری لهستانی به فارسی
zwijać
zwijać
گولِه کَردَن، تَقَلُّب کَردَن، مارپیچ کَردَن، مارپیچ
دیکشنری لهستانی به فارسی
zwężać
zwężać
مَحدود کَردَن، عَقَب نِگَه دارید، کاهِش دادَن، کاهِش دَهَد
دیکشنری لهستانی به فارسی
powołać
powołać
کُمیسیون دادَن، کُنتُرُل کُنید
دیکشنری لهستانی به فارسی
wywołać
wywołać
آغاز کَردَن، اَز سَرگیری
دیکشنری لهستانی به فارسی