معنی zwisający
zwisający
افتاده، اقیانوس، حلق آویز کردن
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با zwisający
znikający
znikający
ناپَدید شُدَن، ناپَدید می شَوَند، ناپَدید
دیکشنری لهستانی به فارسی