wiązać wiązać بَستَن بِه، بَستِه، بَستَن، بَستِه بَندی کُنید، باند زَدَن، مُشَخَّص شُدِه اَست دیکشنری لهستانی به فارسی
związek związek اِرتِباط، مادّی بودَن، اِتِّحاد، وَحدَت، رابِطِه، هَمبَستِگی دیکشنری لهستانی به فارسی