معنی zwariowany
zwariowany
دیوانه
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با zwariowany
zmarnowany
zmarnowany
هَدَر رَفتِه، هَدَر رَفت، هَدَر شُدِه، هَدَف
دیکشنری لهستانی به فارسی