معنی zubożyć
zubożyć
فقیر کردن، فقیرتر
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با zubożyć
założyć
założyć
تَاسیس کَردَن، تَأکید، ایجاد کَردَن، خالِق
دیکشنری لهستانی به فارسی