معنی zrywać
zrywać
جدا کردن، تبعیض زدایی، چیدن، ترتیب داده شده است
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با zrywać
używać
używać
اِستِفادِه کَردَن، بَهرِه بَرداری کُنَد
دیکشنری لهستانی به فارسی
ukrywać
ukrywać
پِنهان کَردَن، رازداری، لِباس عَوَض کُن
دیکشنری لهستانی به فارسی
ziewać
ziewać
پاس کِشیدَن، پَاستُورِیزَاسِیُون
دیکشنری لهستانی به فارسی
pływać
pływać
پَریدَن، جَهش، شِنا کَردَن، دانِش
دیکشنری لهستانی به فارسی
wzywać
wzywać
اِحضار کَردَن، اِحیا، اِستِدعاء کَردَن، اِستِدلال
دیکشنری لهستانی به فارسی
wyrwać
wyrwać
بی اِختیار گُفتَن، بی تَکَلُّف
دیکشنری لهستانی به فارسی
zakrywać
zakrywać
پوشاندَن، غِلاف
دیکشنری لهستانی به فارسی
fruwać
fruwać
پَرواز کَردَن، پَرواز کُن
دیکشنری لهستانی به فارسی
trwać
trwać
آخِرین بودَن، جِنایَتکار
دیکشنری لهستانی به فارسی