جدول جو
جدول جو

معنی zniekształcać

zniekształcać
بدشکل کردن، تحریف، تحریف کردن، تحریک، تاب برداشتن، تابش کند، جعل کردن، آسیب زدن، مثله کردن، خراب کردن
دیکشنری لهستانی به فارسی