ترجمه zmęczenie به فارسی - دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با zmęczenie
znaczenie
- znaczenie
- اَهَمّیَت، رام کَردَن، مَعنا، قابِلِ تَوَجُّه اَست، مُورِدِ تَوَجُّه بودَن، مَطلوب، مَعنی، مَعنَوِیَت
دیکشنری لهستانی به فارسی
zręcznie
- zręcznie
- با مَهارَت، اَز قَبل، ماهِرانِه، بِه طُورِ مُؤَثِّر، چابُکانِه، مَهارَت، هوشمَندانِه
دیکشنری لهستانی به فارسی