معنی zestawienie
zestawienie
مقابله، عمل متقابل، مجاورت، نزدیکی
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با zestawienie
wstawienie
wstawienie
دَرج، دَرج کُنید
دیکشنری لهستانی به فارسی