معنی zbierać się
zbierać się
همگرا شدن، ریختن، به هم پیوستن، مخلوط کردن
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با zbierać się
ubierać się
ubierać się
لِباس پوشیدَن، بِرِهنِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
rozbierać się
rozbierać się
لِباس دَرآوَردَن، خوب
دیکشنری لهستانی به فارسی
upierać się
upierać się
اِصرار کَردَن، اِصطِکاک
دیکشنری لهستانی به فارسی
opierać się
opierać się
مُقاوِمَت کَردَن، تَحَمُّل کُن، لَمس، لَمس کُنید
دیکشنری لهستانی به فارسی
spierać się
spierać się
مُجادِلِه کَردَن، فَعّال کُنَندِه
دیکشنری لهستانی به فارسی