معنی zatrzymywać zatrzymywać متوقّف کردن، توقّف، جلوگیری کردن، جلو، نگه داشتن، عقب نگه دارید دیکشنری لهستانی به فارسی
zatrzymać zatrzymać بازداشت کَردَن، بازدارَندِه، ایستادَن، باشَد، مُتِوَقِّف کَردَن، مُتِوَلِّد شُد دیکشنری لهستانی به فارسی