معنی zatrzymanie
zatrzymanie
حبس، توقّف، حصر، نگهداری، حفظ کند
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با zatrzymanie
utrzymanie
utrzymanie
مَعاش، مَخلوط
دیکشنری لهستانی به فارسی