معنی zatłoczony
zatłoczony
پرجمعیّت، شلوغ، عصبی
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با zatłoczony
zaskoczony
zaskoczony
مُتِعَجِّب، مُتِعَصِّب، مُتَحَیِّر، مات و مَبهُوت
دیکشنری لهستانی به فارسی