gardzić gardzić بی اِحتِرامی کَردَن، کَهِیر، نَفرَت داشتَن، نَفرَت، رَد کَردَن دیکشنری لهستانی به فارسی
zranić zranić زَخم زَدَن، آسیب زا، آسیب زَدَن، تَحرِیف کَردَن، آسیب رِساندَن، مُثلِه کَردَن دیکشنری لهستانی به فارسی