معنی zapychać
zapychać
گرفتگی کردن، کسوف
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با zapychać
napychać
napychać
پُر کَردَن، پُر نَشُدِه اَست، چَپاندَن، پِچ پِچ کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
popychać
popychać
هُل دادَن، بِهَم زَدَن، فِشار دَهید، وادار کَردَن، وارِث
دیکشنری لهستانی به فارسی
zapytać
zapytać
پُرس و جو کَردَن، بِپُرسید
دیکشنری لهستانی به فارسی