معنی zapętlać
zapętlać
حلقه زدن، حمّام کن
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با zapętlać
zapytać
zapytać
پُرس و جو کَردَن، بِپُرسید
دیکشنری لهستانی به فارسی