معنی zaniedbanie zaniedbanie سهل انگاری، تخصیص، غفلت، خردکننده، سستی، مالیخولیایی، بی توجّهی، هر چه باشد دیکشنری لهستانی به فارسی
zaniedbany zaniedbany بَدَوی، بی خانِمان، مُورِدِ بی تَوَجُّهی، تَحقِیر شُدِه دیکشنری لهستانی به فارسی