ترجمه zamieszany به فارسی - دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با zamieszany
zmieszany
- zmieszany
- گیج، گیج شُدِه، با سَردَرگُمی، گیج کُنَندِه، سَرگَشتِه، مات و مَبهُوت، مُتَحَیِّر
دیکشنری لهستانی به فارسی
zamieszanie
- zamieszanie
- هَیَجان، اِحساس، گیجی، تَسَلُّط بَر ریسک پَذیری، خِجالَت، دوراهی، دور اندیش، اِختِلال
دیکشنری لهستانی به فارسی