معنی zamiatać
zamiatać
جاروب کردن، درونگرایی
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با zamiatać
pamiętać
pamiętać
بِه یاد آوَردَن، بِه یاد ماندَنی
دیکشنری لهستانی به فارسی
zamrażać
zamrażać
یَخ زَدَن، مُنجَمِد شُدِه، مُنجَمِد کَردَن، مُنحَرِف
دیکشنری لهستانی به فارسی
zamiana
zamiana
جابِجایی، رَگ بِه رَگ شُدَن
دیکشنری لهستانی به فارسی