معنی zalany
zalany
غرق شده، غرق شدن
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با zalany
galant
galant
دَلیر، شُجاع
دیکشنری فرانسوی به فارسی
galant
galant
بِه طُورِ شُجاعانِه، شُجاع، دَلیر
دیکشنری آلمانی به فارسی
malang
malang
بَدبَخت، فَقیر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
nagany
nagany
سَرزَنِش آمیز، سَرزَنِش کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
zmiany
zmiany
تَغییرات، اِصلاح
دیکشنری لهستانی به فارسی
złamany
złamany
بِه طُورِ شِکَستِه، شِکَست ناپَذیر
دیکشنری لهستانی به فارسی
maślany
maślany
دَغَلکار، موذیانِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
szklany
szklany
بِه طُورِ شیشِه ای، بِه زیبایی، شیشِه ای، شیشِه ای بودَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
szalony
szalony
آشُفتِه، بی نَظم، جُنون آمیز، سِفتی، دیوانِه
دیکشنری لهستانی به فارسی