معنی zakrzywiony
zakrzywiony
به طور منحنی، به طور منسجم، منحنی، خم شدن
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با zakrzywiony
zakrwawiony
zakrwawiony
خونین
دیکشنری لهستانی به فارسی