معنی zakażony
zakażony
مبتلا به، هدف
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با zakażony
zawalony
zawalony
فُروریختِه، مَهارَت های فُروش
دیکشنری لهستانی به فارسی
zapalony
zapalony
مُلتَهِب، حِسابرَسی
دیکشنری لهستانی به فارسی
założony
założony
مُستَقِرّ، خُودمُختار
دیکشنری لهستانی به فارسی
zakazany
zakazany
مَمنوع، مَمنوعِیَت، مَمنوع اَست
دیکشنری لهستانی به فارسی
skażony
skażony
آلودِه، آلودِه کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
zakaźny
zakaźny
مُسری، عُفونی، قابِلِ اِنتِقال، قابِلِ اِنعِطاف، مُشَابِه
دیکشنری لهستانی به فارسی