معنی zacofanie
zacofanie
عقب ماندگی، عقب نشینی
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با zacofanie
szacowanie
szacowanie
تَخمِین، اِغراق، بَرآوُرد، تَکمِیل شُد
دیکشنری لهستانی به فارسی
zachowanie
zachowanie
رَفتار، رَفتار کُن، حِفظ، نِگَه دارید
دیکشنری لهستانی به فارسی
wycofanie
wycofanie
گوشِه گیری، سوراخ کَردَن، بازگَشت
دیکشنری لهستانی به فارسی
zaufanie
zaufanie
با اِعتِماد، اِعتِماد، اِعتِماد بِه نَفس، مُطمَئِناً
دیکشنری لهستانی به فارسی