ترجمه zabawa به فارسی - دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با zabawa
zabawny
- zabawny
- بازیگوش، با وَقار، سَرگَرم کُنَندِه، خَندِه دار، سَرگَرم، سَرگَرم شُد، سَرگَرم کُنَندِه دوست داشتَنی، جالِب، عالی
دیکشنری لهستانی به فارسی
kabaca
- kabaca
- بی اَدَب، تَقریباً، خَشِن، بِه صورَتِ خَشِن، بِه طُورِ بی اَدَبانِه، اِهانَت آمیز، بِه طُورِ بی اِحتِرامی، بی اَدَبانِه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی