معنی zaangażowany
zaangażowany
مشارکت کننده، مشاور، متعهّد، نوسان می کند
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با zaangażowany
zaangażowanie
zaangażowanie
دَرگیری، دَرمان، مُشارِکَت، کُمَک کُنَد
دیکشنری لهستانی به فارسی