معنی wzburzony
wzburzony
با اضطراب، آگاهانه، آشفته، دیوانه، هرج و مرج
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با wzburzony
zaburzony
zaburzony
آشُفتِه حال، مَخلوط کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
oburzony
oburzony
بِه طُورِ خَشمگین، وَحشیانِه، خَشمگین
دیکشنری لهستانی به فارسی