معنی wystawnie
wystawnie
باسراف، باستان شناس، به طور مجلّل، مجاز است
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با wystawnie
wystawny
wystawny
مُجَلَّل، مُجَوِّز، فَراوان
دیکشنری لهستانی به فارسی