جدول جو
جدول جو

معنی wyrzucać

wyrzucać
رها کردن، استعفا دهد، پراندن، تابش می کند، کنار گذاشتن، حذف کردن، اخراج کردن، درخوٰاست، دور انداختن، رد شد، دفع کردن
دیکشنری لهستانی به فارسی

واژه‌های مرتبط با wyrzucać

rzucać

rzucać
اَنداختَن، اَندازِه، نِیزِه اَنداختَن، بِه چوب بَست، پَرتاب کَردَن، تابِش می کُنَد، ریختَن
دیکشنری لهستانی به فارسی