معنی wymienny
wymienny
قابل تبادل، قابل تحویل، قابل تعویض، متغیّر
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با wymienny
odmienny
odmienny
ناهَمگون، ناهَموار، مُتِفاوِت
دیکشنری لهستانی به فارسی
sumienny
sumienny
وَظیفِه شِناس، وَاجِب
دیکشنری لهستانی به فارسی
wymiennie
wymiennie
بِه طُورِ قابِلِ تَعویض، بِه وُضوح
دیکشنری لهستانی به فارسی
zmienny
zmienny
قابِلِ تَغییر، پِلاستیک، تَغییری، جَهش یافتِه، مُتِغَیِّر
دیکشنری لهستانی به فارسی