معنی wrodzony
wrodzony
ذاتی، داخلی
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با wrodzony
urodzony
urodzony
مُتِوَلِّد، فُروتَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
wędzony
wędzony
دودی
دیکشنری لهستانی به فارسی