معنی władczo
władczo
به طور سلطه گرایانه، به طور سنّتی
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با władczo
władza
władza
قُدرَت، اِستِحکام
دیکشنری لهستانی به فارسی
władca
władca
حاکِم، پیشنَهادی
دیکشنری لهستانی به فارسی