معنی wiążący
wiążący
الزامی، واجب
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با wiążący
wiążąco
wiążąco
بِه طُورِ اِلزام آوَر، اِلٰهی
دیکشنری لهستانی به فارسی
wiszący
wiszący
آویزان، اُفتادِگی
دیکشنری لهستانی به فارسی
wiodący
wiodący
پیشرو، پیشگام باشید، رَهبَر
دیکشنری لهستانی به فارسی
bieżący
bieżący
جاری، جَریان
دیکشنری لهستانی به فارسی