معنی wewnętrzny wewnętrzny درون گرایانه، درونگرا، درونی، درونی بودن، درون، درونی سازی، داخلی، دادن، ذاتی، شرط بندی کنید دیکشنری لهستانی به فارسی
wewnętrznie wewnętrznie بِه طُورِ داخِلی، اَز نَظَرِ پِزِشکی، داخِلی، دَرون گَرایانِه دیکشنری لهستانی به فارسی