معنی wędzony
wędzony
دودی
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با wędzony
wrodzony
wrodzony
ذاتی، داخِلی
دیکشنری لهستانی به فارسی
nędzny
nędzny
رَذیل، رَسمی، فَقیر، فَقیر کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی