معنی wdychać
wdychać
استنشاق کردن، استنشاقی، آسپیره کردن، سنگفرش کردن
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با wdychać
wydychać
wydychać
بازدَم کَردَن، بَهرِه وَری
دیکشنری لهستانی به فارسی
oddychać
oddychać
دَمیدَن، دَندِه را دَرگیر کُنید
دیکشنری لهستانی به فارسی
wąchać
wąchać
بوییدَن، بو، بو کَردَن، بودَن، بی حُوصِلِه
دیکشنری لهستانی به فارسی