معنی używany
używany
استفاده شده، استخدام کردن، دست دوّم، دلالت کند
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با używany
udawany
udawany
ساختِگی
دیکشنری لهستانی به فارسی
używać
używać
اِستِفادِه کَردَن، بَهرِه بَرداری کُنَد
دیکشنری لهستانی به فارسی