معنی uparty uparty ارادی، ارائه، مصرّ، اصرار دارد، نظر محور، پاتولوژیست، سرسخت، ثابت قدم، لجباز، لجوج، سرسختانه، به طور مقاوم، مقاوم، مقاومت، به طور سرسخت، نافرمانی دیکشنری لهستانی به فارسی