معنی tęsknie tęsknie حسرت بار، حسود، اشتیاق آمیز، شغل، محزونانه، محدود کردن حَسرَت بار، حَسود، اِشتیاق آمیز، شُغل، مَحزونانِه، مَحدود کَردَن دیکشنری لهستانی به فارسی