معنی szklany
szklany
به طور شیشه ای، به زیبایی، شیشه ای، شیشه ای بودن
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با szklany
szalony
szalony
آشُفتِه، بی نَظم، جُنون آمیز، سِفتی، دیوانِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
zalany
zalany
غَرق شُده، غَرق شُدَن
دیکشنری لهستانی به فارسی