معنی szczypać
szczypać
گاز گرفتن، گاز گرفتگی، نیش زدن
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با szczypać
szczepić
szczepić
کاشت کَردَن، گیاه، واکسَن زَدَن، واکسیناسیون
دیکشنری لهستانی به فارسی
szczekać
szczekać
پارس کَردَن، تَقوا، نالِه کَردَن، ماتَم زَدِه
دیکشنری لهستانی به فارسی