معنی świtać
- świtać
- طلوع کردن، از نظر کتاب مقدّس
واژههای مرتبط با świtać
witać
- witać
- اَدایِ اِحتِرام کَردَن، بَیان کَردَن، سَلام دادَن، خُوش آمَدید، خُوش آمَد گُفتَن، مِهمان نَواز
zwisać
- zwisać
- آویزان بودَن، آویزان کَردَن، اُفتادَن، سُقوط
zwijać
- zwijać
- گولِه کَردَن، تَقَلُّب کَردَن، مارپیچ کَردَن، مارپیچ
owijać
- owijać
- پیچیدَن، پیچیدِگی، دَر بَر گِرِفتَن، شامِل کَردَن
ścigać
- ścigać
- تَعقِیب کَردَن، تَعقِیب کُنَندِه، تَعقِیب و گُریز، خالی اَز سَکَنِه
świt
- świt
- سِپیدِه دَم، ظُلم کَردَن