معنی świeży
świeży
تازه
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با świeży
świeżo
świeżo
تازِه، اَخیراً
دیکشنری لهستانی به فارسی
święty
święty
مُقَدَّس، تَقدیس، مُحتَرَم
دیکشنری لهستانی به فارسی
świetny
świetny
جالِب
دیکشنری لهستانی به فارسی