معنی suszyć
suszyć
خشک کردن، عجیب و غریب
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با suszyć
sączyć
sączyć
جُرعِه ای نوشیدَن، جُرم
دیکشنری لهستانی به فارسی
ruszać
ruszać
حَرَکَت دادَن، حَرَکَت کُنید
دیکشنری لهستانی به فارسی
węszyć
węszyć
فُضولی کَردَن، فُلوت نَواز
دیکشنری لهستانی به فارسی
burzyć
burzyć
ویران کَردَن، نابود کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
uczyć
uczyć
آموزِش دادَن، آموزِش دَهید، قَطار
دیکشنری لهستانی به فارسی
szyć
szyć
دوختَن، بُخور، سوزَن زَدَن، سوزَن سوزَن شُدَن، دَستکاری کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی