smarować smarować چَرب کَردَن، چَرب بودَن، رُوغَن زَدَن، شُکوفِه دادَن، لَکِّه اَنداختَن، لَکِّه دار کَردَن دیکشنری لهستانی به فارسی
kierować kierować هِدایَت کَردَن، خَلَبان، راهنَمایی کَردَن، مُرَبّی، مُستَقیم دیکشنری لهستانی به فارسی