معنی stały
stały
ثابت، پایدار، دائمی، طلبکار
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با stały
stary
stary
قَدیمی، بُزُرگتَر
دیکشنری لهستانی به فارسی