معنی stabilnie
stabilnie
به طور پیوسته، با اصرار
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با stabilnie
stabilire
stabilire
تَاسیس کَردَن، ایجاد کُنَد، تَعیین کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
stabilny
stabilny
پایدار، مُتِعادِل، ثابِت
دیکشنری لهستانی به فارسی
stabile
stabile
ثابِت، پایدار
دیکشنری ایتالیایی به فارسی