معنی spleść
spleść
درهم پیچیدن، بافتن، در هم تنیدن، درج
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با spleść
pleść
pleść
پَریس کَردَن، کُتَک خُوردِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
pleśń
pleśń
کَپَک زَدِگی، کَپَک زَدِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
sześć
sześć
شِش، شِشُم
دیکشنری لهستانی به فارسی
spaść
spaść
سُقوط کَردَن، سُقوط
دیکشنری لهستانی به فارسی