معنی sparzyć
sparzyć
آسیب رساندن با حرارت، درد
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با sparzyć
marzyć
marzyć
رُویابافی کَردَن، رَهبَری
دیکشنری لهستانی به فارسی